آیه 35 سوره بقره
<<34 | آیه 35 سوره بقره | 36>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و گفتیم: ای آدم تو با جفت خود در بهشت جای گزین و در آنجا از هر نعمت که بخواهید فراوان برخوردار شوید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.
و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید و از هر جای آنکه خواستید فراوان و گوارا بخورید، و به این درخت نزدیک نشوید که [اگر نزدیک شوید] از ستمکاران خواهید شد.
و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»
و گفتيم: اى آدم، خود و زنت در بهشت جاى گيريد. و هر چه خواهيد، و هر جا كه خواهيد، از ثمرات آن به خوشى بخوريد. و به اين درخت نزديك مشويد، كه به زمره ستمكاران درآييد.
و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمتهای) آن، از هر جا میخواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
رغدا: فراوانى، «رغد عيشه رغدا: طاب و اتسع».
شجرة: شجر مطلق درخت، شجره واحد آن است (يك درخت).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«35» وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ
و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين باغ سكونت گزين و از (هر كجاى) آن هر چه مىخواهيد به فراوانى و گوارايى بخوريد، امّا به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.
نکته ها
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوه بر درخت، به «بوته» هم گفته مىشود. مثلًا به بوته كدو مىگويد: «شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ» «1»، بنابراين اگر در روايات و تفاسير مىخوانيم كه مراد از شجر در اين آيه گندم است، جاى اشكال نيست.
«جنات» به باغهاى دنيا نيز گفته مىشود، چنانكه در سورهى قلم آيه 17 آمده است: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ» ما صاحبان باغ را آزمايش كرديم. آنچه از آيات ديگر قرآن و روايات استفاده مىشود، باغى كه آدم در آن مسكن گزيد، بهشت موعود نبوده است زيرا:
1. آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش داشته باشد.
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ» «2»
2. كسىكه به بهشت وارد شود، ديگر خارج نمىشود. «وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ» «3»
3. در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعيّت و تكليف نيست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد. به علاوه در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
نهى حضرت آدم، نهى تكليفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبهى توصيه و راهنمايى داشت.
«1». صافات، 146.
«2». آلعمران، 142.
«3». حجر، 48.
جلد 1 - صفحه 97
پیام ها
1- در شيوهى تربيت، هرگاه خواستيد كسى را از كار يا چيزى باز داريد، ابتدا راههاى صحيح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود:
«كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» سپس فرمود: «لا تَقْرَبا»
2- نزديك شدن به گناه همان و افتادن در دامن گناه همان. «لا تَقْرَبا ... فَتَكُونا»
3- تخلّف از راهنمايىهاى الهى، ظلم به خويشتن است. «فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» آدم و همسرش نيز براى توبه گفتند: «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» البتّه با توجّه به عصمت انبيا مراد از ظلم در اين قبيل موارد، ترك اولى است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)
وَ قُلْنا يا آدَمُ: و فرموديم ما، محض فضل و كرم خود، كه اى آدم! اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ: ساكن شو تو با جفت خود حوا بهشت را.
چون مقصود اصلى در اين حكم آدم عليه السّلام بود، لذا حوّا را تابع او ذكر نموده.
در منهج از ابن عباس و ابن مسعود نقل شده: چون آدم عليه السّلام به بهشت داخل شد، به جهت تنهائى متوحّش بود، حق تعالى خواب را بر او غالب ساخت و از استخوان پهلوى چپ او حوّا را خلق فرمود «1».
ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود: حوّا ناميده شد حوّا، به جهت آنكه خلق شده از زنده «2».
اختلاف است در بهشت آدم عليه السّلام:
كلينى و ابن بابويه و علىّ بن ابراهيم قمى- رضوان اللّه عليهم- از حضرت صادق عليه السّلام روايت نمودهاند كه بهشت آدم عليه السّلام از بوستانهاى دنيا بوده كه طلوع مىكند در آن آفتاب و ماه، و اگر از بهشتهاى آخرت يا خلد بود، هر آينه خارج نمىشد از آن «3».
و حديث ديگر دلالت دارد بر آنكه بهشت آدم عليه السّلام جنت خلد
«1» منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 156.
«2» بحار الانوار، جلد 11، صفحه 100 حديث 5.
«3» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 82، حديث دوّم و سوّم و چهارم.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 119
بوده «1».
علّامه مجلسى فرمايد: مگر آنكه گفته شود بهشت آدم عليه السّلام كه در زمين بوده، بهشتى باشد كه ارواح مؤمنين در عالم برزخ در آن باشند.
وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما: و بخوريد اى آدم و حوا از ميوههاى بهشت، بسيار با فراغت و خوشحالى، هر جا خواهيد از بهشت، و اراده كنيد از نعمتهاى آن. وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ: و نزديك نشويد، يعنى نخوريد اين درخت را؛ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ: پس مىباشيد آن هنگام كه نزديك شويد به خوردن آن، از ستمكاران بر نفس خود، يعنى از كسانى كه بهره و حظّ خود را از ثواب ناقص نمودهايد.
تبصره: مفسرين را در شجره منهيّه اقوالى است:
1- گندم. 2- انگور. 3- كافور. 4- عنّاب. 5- شجره علم كه مخصوص محمد و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.
و در تفسير برهان روايتى وارد شده كه از حضرت رضا عليه السّلام سؤال مىشود: آن شجره چيست، و مردم اختلاف نمودهاند، بعضى گندم و برخى انگور و بعضى حسد ذكر نمودهاند. حضرت فرمود: تمام حق است، زيرا درخت بهشت انواع ميوهجات را داراست، چنانچه درخت گندم انگور را هم در بردارد «2».
و نهى از شجره در آيه شريفه تنزيهى است نه تحريمى؛ سيد مرتضى (رضوان اللّه عليه) در تنزيه الانبياء فرمايد: نهى چنانچه براى تحريم است براى تنزيه نيز مىباشد. و اگر تسليم شويم و قبول كنيم نهى اينجا تحريمى است، البته حمل مىنمائيم بر مجاز، به جهت دلايل عصمت انبياء «3».
و نيز شيوع استعمال نهى در تنزيه مانع است از حمل بر معنى حقيقى، بدون قرينه. بنابراين مخالفت چنين نهى هر آينه ترك اولى خواهد بود، نه
«1» نهج البلاغه، خطبه اوّل (بنابر استنباط علامه مجلسى در بحار الانوار، جلد 11، صفحه 144)
«2» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 83، حديث 13 (نقل به معنى)
«3» تنزيه الانبياء، صفحه 11.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 120
معصيت، زيرا مخالفت نهى تحريمى منافى با مقام عصمت باشد.
تنبيه: در معانى و عيون الاخبار- ابن بابويه، صدوق، از حضرت رضا عليه السّلام در ذيل حديثى فرمايد: چون خداى تعالى تكريم فرمود آدم عليه السّلام را به سجود ملائكه و داخل نمود او را در بهشت، آدم عليه السّلام تصور نمود آيا بشرى افضل از من خدا خلق فرموده است؟ خطاب رسيد: سر بلند كن و نظر نما به ساق عرش. پس سر بلند و نظر نمود، ديد نوشته:
لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ بن أبي طالب امير المؤمنين و زوجته فاطمة سيّدة نساء العالمين و الحسن و الحسين سيّدا شباب اهل الجنّة.
پس آدم عليه السّلام پرسيد: كيستند اينها؟ خطاب شد: از ذريّه تو و ايشان بهتر از تو و تمام مخلوقات منند، و اگر ايشان نبودند خلق نمىكردم تو را و نه بهشت و نه جهنم و نه آسمان و نه زمين را. پس بر تو است كه نظر نكنى به آنان به غبطه، كه خارج كنم تو را از قرب خود، پس آدم عليه السّلام غبطه برد و تمنا نمود منزلت ايشان را، تا آنكه خورد از شجره منهيّه؛ و حوّا غبطه برد به مقام حضرت فاطمه سلام اللّه عليها و خورد از درخت. پس خدا ايشان را از بهشت خود به زمين انتقال داد «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)
ترجمه
و گفتيم اى آدم سكوت نما تو و همسرت در بهشت و بخوريد از آن فراوان هر جا بخواهيد و نزديك نشويد اين درخت را پس بوده باشيد از ستمكاران..
تفسير
در كافى و علل و قمى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه آن بهشت از باغهاى دنيا بود طلوع ميكرد در آن آفتاب و ماه و اگر از باغهاى آخرت بود هرگز از آن بيرون نميرفتند و قمى در نقل خود اضافه نموده كه و داخل نميشد در آن ابليس، و عياشى از امام باقر (ع) نقل نموده كه نزديك نشويد يعنى نخوريد و گفتهاند اينكه باين لسان تعبير شد براى مبالغه در تحريم است و تنبيه بر اين امر كه نزديك شدن بمشتهيات نفسانى موجب زيادتى ميل و شوق ميشود بطوريكه مجامع قلب را احاطه مينمايد و پرده بر روى عقل ميكشد و اختيار را در انجام وظيفه از دست ميبرد و در تفسير امام (ع) فرموده كه آنشجره علم محمد و آل محمد است كه اختيار فرمود ايشانرا خداوند تعالى به سبب آن علم بر ساير خلق خود تناول نمينمايد از آن شجره كسى بامر خدا مگر ايشان و از آنشجره بود آنچه تناول فرمودند خمسه طيبه بعد از اطعام مسكين و يتيم و اسير كه ديگر
جلد 1 صفحه 60
نه گرسنگى كشيدند و نه تشنگى و نه سختى ديدند و نه درماندگى و امتياز آندرخت از ساير درختها بآنستكه ساير درختها يك نوع ميوه ميدهد و جنس اين درخت هم گندم ميدهد هم انگور هم انجير هم عناب و هم ساير انواع ميوهها و خوردنيها هر چه خوب باشد و اين موجب شده است كه روايات در شجره مختلف شده بعضى گندم گفتهاند، و برخى انگور و پاره عناب و آندرختى است كه اگر كسى از آن تناول نمايد بامر خدا باو الهام ميشود علم اولين و آخرين بدون تعلم و كسيكه از آن تناول كند بدون اذن حق بمقصود نميرسد و معصيت خدا نموده است، فيض ره فرموده و در روايتى بدرخت انگور و در روايتى بشجره حسد تفسير شده است و در عيون از ابو الصلت هروى نقل نموده كه از حضرت رضا (ع) سؤال نمودم از تفسير شجره كه آدم (ع) و حوّا از آن تناول نمودند كه آيا كدام يك از رواياتى كه نقل مينمايند صحيح است بعضى ميگويند آن گندم بود برخى نقل ميكنند درخت انگور بوده پاره روايت مينمايند كه شجره حسد است حضرت فرمود همه حق است عرض كردم پس معنى اين وجوه مختلفه چيست فرمود درخت بهشتى چند نوع ميوه ميدهد شجره گندم بود انگور هم ميداد مانند درختهاى دنيا نيست چون خداوند گرامى داشت آدم را بسجود ملائكه و ورود در بهشت با خود گفت آيا خداوند افضل از من بشرى را خلق فرموده است و خدا دانست مقال باطنى او را و فرمود سرت را بلند كن و بساق عرش نظر نما و آدم اطاعت نمود ديد نوشته است لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على بن ابى طالب امير المؤمنين و زوجته فاطمة سيدة نساء- العالمين و الحسن و الحسين سيد شباب اهل الجنة پس آدم (ع) عرض نمود اينان كيانند خداوند فرمود اينان از نسل تواند و ايشان بهتر از تو و از جميع خلق منند و اگر نبودند آنان خلق نميكردم تو را و نه بهشت را و نه دوزخ را و نه آسمان و زمين را پس مبادا بچشم حسد بر ايشان نظر نمائى و آرزو كنى مقام و منزلت ايشانرا پس مسلط شد بر او شيطان كه خورد از درختى كه نهى شده بود از آن و مسلط شد بر حوا كه نگاه كرد بفاطمه (ع) بچشم حسد و خورد از آن درخت چنانچه آدم خورد پس خدا هر دو را از بهشت اخراج فرمود و فرود آورد آندو را از جوار رحمت خود بزمين بنظر حقير چون شجره بمعنى مثمر ثمره است و فرد اكمل اين معنى علم محمد و آل او است و البته دست كسى از مخلوقات بآن مقام نميرسد و ثمره اعلى و اجلى و احلى و اتم و اكمل آن مخصوص بخمسه طيبه است
جلد 1 صفحه 61
و چون مايه حيات روح خلائق است چنانچه گندم مايه رزق عموم است تعبير از آن بشجره گندم شده است و چون منشاء باده محبت و وداد ايشان است و دوستان را سرمست عشق آنذوات مقدسه نموده از خود بيخود ميكند و بآنها مشغول ميسازد درخت انگور است و چون شيرينترين فواكه و الطف و انفع است درخت انجير است و چون روح را كه مايه حيات معنوى است از آلودگىها پاك ميكند مانند عناب كه خون را كه ماده حيات ظاهرى است تصفيه مينمايد درخت عناب است و چون موجب برد يقين و وصول بمقام سابقين و مقربين است درخت كافور است و نهى شده است از دست درازى بمقام مقدس ايشان اعم از ظلم و تعدى و حسد و تكبر و آرزوى نيل باين منزلت كه خدا مخصوص بايشان نموده است و يك مثمر ثمره ديگر هم هست كه آن هواى نفس است و ثمرهاش حسد و ساير صفات ذميمه است كه باين لحاظ بعضى شجره را بهواى نفس تأويل نمودهاند و شايد حضرت رضا (ع) هم باين جهت روايت حسد را تصديق فرموده باشد چون وقتى خداوند نهى فرمود حضرت آدم (ع) را كه بخمسه طيبه بچشم حسد نظر ننمايد در واقع نهى فرموده است او را از آنكه نزديك درخت حسد شود و از ميوه او كه آرزوى نيل بمقام مقدس خمسه طيبه است تناول نمايد و او چون آرزو نمود معلوم شد نزديك شده و از ميوهاش تناول نموده و چون منشأ اين نزديكى هواى نفس بوده ميتوان شجره منهيه را بهواى نفس تأويل نمود و آرزو اگرچه غبطه است و مذموم نيست ولى كاشف از عدم معرفت بقدر خود و طرف است و اين از براى پيغمبر مرسل نقص است لذا خداوند خواست مقدار او و شأن خمسه طيبه را بر او و عالميان ظاهر فرمايد كه گفتهاند حسنات الابرار سيئات المقربين و اين وجه جمع ميان اخبار و اقوال مختلفه اين باب است غنيمت بدار و اينكه فرموده بخوريد از ميوه بهشت هر جا بخواهيد اشاره بآنستكه خوردن ميوه بهشتى زحمت رفتن زير و بالاى درخت را ندارد هر جا خواسته باشند حاضر ميشود و نسبت ظلم براى آنستكه ارتكاب امريرا كه خداوند نهى فرموده ظلم بنفس است و در برهان از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه مأمون الرشيد از آنحضرت سؤال نمود كه آيا شما قائل بعصمت انبياء نيستيد حضرت فرمود بلى مأمون عرض كرد پس عصيان آدم چگونه بوده است جواب فرمود كه خداوند اشاره فرمود بشجره مخصوصه از جنس گندم و فرمود از اين نخور و نفرمود نه از اين بخور و نه از هرچه از جنس اين است آدم
جلد 1 صفحه 62
هم اطاعت نمود و از آن شجره مخصوصه نخورد ولى چون شيطان وسوسه كرد كه خدا نفرموده از هر شجره نخوريد بلكه فرموده از اين شجره مخصوصه نخوريد شما از فرد ديگر آن بخوريد كه از آن نهى نفرموده و اينكه خداوند شما را از فرد ديگر اين جنس نهى فرمود براى آنستكه اگر شما از اين جنس ثمره بخوريد هميشه در بهشت ميمانيد يا دو ملك ميشويد و قسم ياد نمود بخدا كه من نصيحت ميكنم شما را و آدم و حوّا چون نديده بودند كسى را كه قسم دروغ بخدا ياد نمايد باور كردند براى اطمينانيكه از قسم بخدا براى ايشان پيدا شد و اين پيش از نبوّت حضرت آدم بود و معصيت كبيره نبود كه موجب دخول در جهنم شود بلكه از صغائرى كه خداوند آنها را عفو ميفرمايد بود كه بر انبيا پيش از نزول وحى جائز است و چون خداوند برگزيد او را و خلعت نبوت بر او پوشانيد معصوم بود و هيچ صغيره و كبيره از او سر نزد و خدا فرمود و عصى آدم ربه فغوى ثم اجتباه ربه فتاب عليه و هدى و فرمود ان اللّه اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قُلنا يا آدَمُ اسكُن أَنتَ وَ زَوجُكَ الجَنَّةَ وَ كُلا مِنها رَغَداً حَيثُ شِئتُما وَ لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ (35)
(و بآدم گفتيم تو و همسرت ساكن شويد در بهشت و از ميوههاي دلخواهتان در بهشت بخوريد ولي نزديك اينکه درخت نرويد که از جمله ستمگران شويد).
1- ما بني آدم را تكريم كرديم و برتري داديم او را بر بسياري از مخلوقاتمان (سوره بني اسرائيل آيه 52
2- كسي که عقلش بر قوه شهوتش مسلط شود از ملائكه برتر است (منسوب بامير المؤمنين جامع السعادات
3- و كسي که قوه شهوتش بر خردش چيره شود از حيوانات پستتر است بامير المؤمنين جامع السعادات
جلد 1 - صفحه 515
و كلام در اينکه آيه از جهاتي واقع ميشود- جهة اول اينكه امر در آيه چه نوع امري است آيا امر تعبيدي است که آدم در مقابل آن مكلف بانجام شده يا ترخيصي است که مباح بوده انجام دهد يا ندهد مفسرين در اينكه امر ترخيصي است متفقاند ولي بعضي گفتهاند نهي در لا نقربا نهي تحريمي است و بعضي نهي تنزيهي دانسته و عدهاي گفتهاند نهي ارشادي است مانند امر و نهي طبيب بمريض يعني صلاح شما در اينست که در بهشت بمانيد و از نعم بهشتي متنعم شويد و در صورتي که از درخت منهيه بخوريد موجب خروج شما از بهشت ميگردد و دليل بر اينکه مطلب علاوه از مقام عصمت آدم و اينكه بهشت جاي تكليف نيست مضمون آيه شريفه است که ميفرمايد فَتَكُونا مِنَ الظّالِمِينَ يعني نتيجه نافرماني شما ظلم بنفس خودتان است زيرا كسي در بهشت نبود که آدم و حوا باو ظلم كنند و مؤيد اينکه معني است كلام آدم در موقع استغفار که ميگويد رَبَّنا ظَلَمنا أَنفُسَنا«1» و بنا بر اينکه مخالفت آنها در اينکه امر ترك اولي است زيرا بهتر بود که آنها در بهشت مي- ماندند و براي هميشه از نعمتهاي آن بهرهمند بودند و بلكه ميتوان گفت امر در اسكن و كلا توطئه براي نهي لا تقربا است.
جهت دوم- درباره خلقت حوا که كجا و چگونه خلق شده است. عدهاي از مفسرين گفتهاند که موقعي که آدم در بهشت بخواب رفته بود از يك ضلع آدم حوا را خلق كردند و مضمون بعضي از اخبار ناطق بهمين مطلب است و در آيات شريفه فقط دارد که از آدم حوا خلق شده است خلق منها زوجها«2» و (جَعَلَ مِنها زَوجَها«3» ثُمَّ جَعَلَ مِنها زَوجَها«4» در فقيه شيخ صدوق روايت شده است
1- پروردگارا ما بخودمان ظلم كرديم (سوره اعراف آيه 22
2- و آفريد از او جفت او را (سوره نساء آيه 1
3- و قرارداد جفت او را از خود او (سوره اعراف 189
4- سپس قرارداد جفت آدم را از خودش (سوره زمر آيه 5
جلد 1 - صفحه 516
که فرمود
1» (سئل ابو عبد اللّه عليه السّلام عن خلق حواء و قيل له انّ اناسا عندنا يقولون انّ اللّه عز و جلّ خلق حواء من ضلع آدم الايسر الاقضي فقال سبحان اللّه و تعالي عن ذلک علوّا كبيرا ان اللّه تبارك و تعالي لم يكن له القدرة بان تخلق لآدم زوجة من غير ضلعه و يجعل للمتكلم من اهل التشنيع سبيلا الي الكلام ان يقول انّ آدم کان ينكح بعضه بعضا اذا كانت من ضلعه ما لهؤلاء حكم اللّه بيننا و بينهم ثم قال عليه السّلام انّ اللّه تعالي لما خلق آدم من طين و امر الملائكة فسجدوا له القي عليه السيئات ثم اتبدع له حوا الي آخر الخبر«
و ممكن است گفته شود که خدا حواء را از زيادي گل آدم آفريد و آيات و اخبار را هم بر همين معنا حمل كنيم که يك قسمت از گل آدم که بجاي يك ضلع او بوده براي آفرينش حواء بكار رفته تا زن از شوهر خود تبعيت كند:
و كلمة لا تقربا نهي از اكل است نه مقصود نزديك نشدن باشد فَأَكَلا مِنها«2» چنان که اينکه كلمه در قرآن در موارد ديگر كناية از نهي است با تأكيد، مانند لا تَقرَبُوا الزِّني«3» وَ لا تَقرَبُوا مالَ اليَتِيمِ«4» وَ لا تَقرَبُوا الفَواحِشَ«5» و امثال اينها.
1- از حضرت صادق سؤال شد که چگونه حوا خلق شده عدهاي از مردم ميگويند که خدا حوا را از پهلوي چپ آدم خلق كرد پس حضرت فرمود خدا از اينکه عمل پاك است براي خدا توانايي نبود که حوا را از غير پهلوي آدم بيافريند که راهي براي قول ياوه- گويان پيدا شود که بگويند قسمتي از آدم يا قسمت ديگرش نكاح كرده است چرا اينکه عده چنين سخني را ميگويند خدا ميان ما و آنها حكم كند و فرمود خداي تعالي چون آدم را آفريد و بملائكه امر كرد باو سجده كردند او را بخواب فرو برد و حوا را براي او آفريد تا آخر حديث (كتاب فقيه)
2- سوره طه آيه 119
3- سوره اسري آيه 34
4- سوره انعام آيه 153
[.....]
5- سوره انعام آيه 152
جلد 1 - صفحه 517
و در شجره که از خوردن آن نهي شده بود اختلاف است، بعضي گفتند حنطه «گندم» و بعضي عنب «انگور» و بعضي تين «انجير» و بعضي زيتون و بعضي كافور و بعضي شجره علم خير و شر و بعضي شجره خلد دانستهاند و قائل بشجره علم خير و شر كلبي است و او از تورات رائج اخذ نموده و قصه تورات بجهات بسياري محرّف است و قائل بشجره خلد إبن جذعان است و اينکه نيز قول باطلي است براي اينكه اولا مأخوذ از قول شيطان است که گفت هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلكٍ لا يَبلي«1» و ثانيا اگر شجره خلد بود بايد آدم و حوا در بهشت جاودان باشند نه اينكه خارج شوند.
و اخبار در اينکه باره مختلف است و در بعضي اخبار دارد که همه اينها حق است زيرا درخت بهشتي شامل همه انواع خوراكيها هست«2».
و آنچه بنظر اقرب است اينكه شجره از چيزهايي بوده که خوردن آن با ماندن در بهشت مناسبتي نداشته و بعيد نيست که همان حنطه بوده است، فاء در جمله فتكونا من الظالمين فاء تفريع است يعني خوردن از شجره منهيه موجب ظلم بنفس خودتان ميشود زيرا باعث خروج از بهشت و تعب در حيات دنيا ميگردد و تقدير اينست که «ان تقربا تكونا من الظالمين» كلام يك جمله واحدة و مشتمل بر شرط و جزاء است، و ممكن است فاء عاطفه باشد از قبيل عطف جمله بجمله و تقدير اينكه «لا تقربا هذه الشجرة و لا تكونا من الظالمين» و عطف بفاء براي ترتب باشد يعني عدم ظلم مترتب بر عدم تقرب است، لكن اوّل اولي است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 35)- به هر حال بعد از این ماجرا و ماجرای آزمایش فرشتگان به آدم دستور داده شد او و همسرش در بهشت سکنی گزیند، چنانکه قرآن میگوید:
«به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر چه میخواهید از نعمتهای
(1) برای شرح بیشتر از معنی رجوع کنید به «تفسیر نمونه» ذیل آیه 12 سوره اعراف.
ج1، ص64
آن گوارا بخورید»! (وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما).
«ولی به این درخت مخصوص نزدیک نشوید که از ظالمان خواهید شد» (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِینَ).
از آیات قرآن استفاده میشود که آدم برای زندگی در روی زمین، همین زمین معمولی آفریده شده بود، ولی در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که یکی از باغهای سرسبز پر نعمت این جهان بود ساخت.
شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگی کردن روی زمین هیچ گونه آشنائی نداشت، و تحمل زحمتهای آن بدون مقدمه برای او مشکل بود، و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیشتری پیدا کند او در این محیط میبایست تا حدی پخته شود و بداند زندگی روی زمین توأم با برنامهها و تکالیف و مسئولیتها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است، و سر باز زدن از آن سبب رنج و ناراحتی، آری این خود یک سلسله تعلیمات لازم بود که میبایست فرا گیرد، و با داشتن این آمادگی به روی زمین قدم بگذارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم